معنی کارگردان دلشدگان

حل جدول

لغت نامه دهخدا

دلشدگان

دلشدگان. [دِ ش ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) ج ِدلشده. مردم پریشان و مضطرب: بر کران آب فرود آمدیم بی ترتیب چون دلشدگان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 634). || عاشقان. شیفتگان:
از اشک دلشدگان گوهرنثار زمین
وز آه سوختگان عنبربخار هوا.
خاقانی.
آنکه از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد.
حافظ.
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد.
حافظ.
بس تجربه کردیم درین دیر مکافات
با دلشدگان هرکه در افتاد برافتاد.
خواجه ٔ شیراز (از آنندراج).
رجوع به دلشده شود.


کارگردان

کارگردان. [گ َ] (نف مرکب، اِ مرکب) کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمودبن عمر ربنجنی). || در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات. || ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس.

واژه پیشنهادی

موسیقی فیلم دلشدگان

حسین علیزاده، محمّدرضا شجریان


نویسنده فیلم دلشدگان

علی حاتمی


فیلمبردار فیلم دلشدگان

محمود کلاری


از بازیگران فیلم دلشدگان

جمشید هاشم پور

رقیّه چهره آزاد

سرور نجات اللهی

سعید پورصمیمی

شهلا ریاحی

اصطلاحات سینمایی

کارگردان

کارگردان عنصر خلاق ومدیر اصلی خلق فیلم است ومجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح وبازی گرفتن درست از بازیگران است.

معادل ابجد

کارگردان دلشدگان

905

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری